#زیباترین_اجبار #پارت_هشتاهااااااا اوه خوب شد گفتی یادم نبود حاال ساعت چند باید بریم
-ده تا یازده
-اون موقع کالس نداریم؟
-نچ ولی االن داریم
یا خدا استاد اومد
زودی رفتیم تو کالس و استاد بعد ما تشریف فرما شد
بیجول یه نیشخند هم زد ایش
استاد کرمی بیست و چهار سالشه
همه دخترا دنبالشن ولی من که ازش بدم میاد
تنها جای خالی بازم کنار شایان بود
ولش رفتم کنارش نشستم و درس شروع شد
این کرمی هم که به چشمش به تخته بود یه چشمش به من ایش
کالس که تموم داشتم وسایالم رو جمع میکردم که یکی صدام زد
شایان -بیتا خانم
-بله
-ببخشید میشه جزوه هاتون رو بهم قرر بدید
جزوه هارو از کیفم برداشتم دادم بهش
-بفرمایید
-ممنون کارم تموم شد میدم به برادرتون
-باشه فعلا
خداحافظ
دیدم نیما داره با تیبا حرف میزنه دیگه نرفتم طرفشون اومدم از کالس برم بیرون
که شکیال دختر جلف کالس اومد طرفم
شکیال- ایش من موندم آرشام جون باستاد کرمی( از چی این خوشش اومده
-اوال این خودتی دوما اساتاد کرمی برای من هیچ اهمیتی نداره ساوما وقتی به
جای شما چشم همه دنبال منه یعنی از تو بهترم حاال بکش کنار تا باد بیاد
-اگه نکشم چی میشه
-یعنی اینقدر خنگی خو اون وقت باد نمیاد
بچه های تو کالس دلشون گرفته بودن و میخندیدن
شکیال رو کنار زدم و رفتم بیرون اه دختره چندش
تیبا- خوب جوابش رو دادی
-جوابی که الیقش بود رو دادم دختره چندش فکر کرده کیه
اون آرای شا رو پاک کنه بره باال سر ج سد وای سه مرده پا می شه در میره اون وقت
اومده به من اینجوری میگه
تیبا- ولش کن بهش اهمیت نده
ساعت ده ۱۰رفتیم آموزشگاه رانندگی
واااای هی این تابلو و اون عالئم و اینا خسته شدم کی میشه زودی گواهی نامم
رو بگیرم راحت شم
صدای درونی- این تازه جلسه اول بود
-گریهههههه میدونم
-خب دیگه از هپروت در بیا تیبا دو ساعته صدات میکنه
-عه جدی
خب از هپروت خارج شدم دیدم راست میگه تیبا داشت صدام میکرد
-جانم بله
-جانم و بگم چی یه ساعته صدات میکنم کجایی
-با وجدانم دردودل میکردم
تیبا آروم خندید و گفت- باشه رفیق خولم رسیدیم دم خونتون بای
-بای
رفتم تو خونه دیدم باربد مشغول چت کردنه
آروم آروم رفتم پ شت سرش دیدم داره تو یه گروه سه ع ضوی با آقا شایان و آقا
نیما چت میکنه
ِ ی
ه
یهو خودمو انداختم روش و گفتم- سالم داداشی
طفلی کپ کرد با تعجب نگام کرد بعد یه اخم وحشتناک بعدش هم فرار من
-جیییییییییییغ ماماااااااان
باربد- مامان خونه نیست بچه ننه
وایسا بینم
-مگه از جونم سیر شدم
زودی رفتم تو اتاق و در رو قفل کردم
باربد- باالخره که باید بیای بیرون
-اون موقع مامان بابا اومدن بهم دست بزنی جرت میدن
-میگم بچه ننه ای میگی نه
-عه باربد چرا اینقدر بی جنبه شدی خو داداشمی میخوام خودمو بندازم روت
-عه خو تو هم خواهرمی میخوام تا حد مرگ قلقلکت بدم
-عه خو من گ*ن*ا*ه دالم
-عه منم امریکام حق وتوع دارم
داشااتم میترکیدم از خنده گفتم- تو آمریکایی واقعا تحدید میکنی ولی هیچ
کدوم رو عملی نمیتونی بکنی
-بیا بیرون تا نشونت بدم میتونم یا نمیتونم
-نمیام
بابا- سالم کجایین
با صدای بلند گفتم-باباااااااا پسرت میخواد منو بکشه
باربد- چغلی چرا میکنی
-همینه که هست
بابا- چی شده باز مثل موش و گربه افتادین به جون هم
-بابا االن من موشم یا گربه
بابا- موشه معموال فرار میکنه
باربد خندید
من- آره ولی باهوش تر گربس گربه هه همیشه بی پنجست
باربد خاست چیزی بگه که بابا گفت- خب دیگه بسه بیا بیرون بریم پایین
-چشم
اومدم بیرون و زودی رفتم پشت بابا
بابا خندید و با هم رفتیم پایین مامان میز رو چیده بود
-سالم مامان زحمت کشم
-سالم عزیز مامان
باربد- خودشیرین
مامان- حسودی نکن ورپریده
بعد پیشونی باربد رو ب*و*سید تا حسودی نکنه حاال من حسودیم شد
-عه مامان منم ب*و*س میخوام
-نه دیگه به تو خیلی رسیدم االن نوبت داداشته
باربد زبونش برام در آورد منم حرسام گرفت بعد رومو کردم اون طرف که همه
خندشون گرفت
بعد خوردن زرشک پلو با مرغ رفتم تو اتاقم و درسام رو خوندم
یک سال بعد
-وای خدااااااااا
دقیقا جلو دکل برق پام رو گذاشتم رو ترمز که بهش نخورم
وای نزدیک بودا
استاد- رد شدی جانم برای بار چهاردهم
-گریهههههههه
دفعه بعد قبول میشم
-شک دارم
با حرس پیاده شدم رفتم سوار ماشین تیبا شدم
ایش اون تو اولین امتحان قبول شد و باباش براش 2۰۶ قرمز گرفت
میخوا ست ما شین خارجی براش بگیره که تیبا مخالفت کرد و گفت تو خیابون
های تهران این ماشین ها بدرد نمیخوره آخه خیلی شلوغه و خطر تصادف باال
منم که میبینید هنوز گیرم
خدایااااااااا االن برم خونه یه دل سیر باربد روم میخنده
تیبا- شانش آوردی نخوردی به دکل وگرنه استاد باید باز دماغش عمل میکرد
استاد رانندگیمون چهاربار دماغ عمل کرده دیگه چیزی رو صورتش نمونده
تیبا منو رسوند خونه و خودشم رفت خونشون
آروم گفتم- سالم من برگشتم
باربد- ای جااااااااان آبجی مردودی خودم چطوری
-جییییییغ اگه شما یه کمک به ما بکنید و رانندگی یادم بدید اینقدر رد نمیشم
-به من چه خودت برو یاد بگیر
بعد با نیش باز رفت تو اتاقش
مامان- سالم عزیزم باز رد شدی